<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar/35513227?origin\x3dhttp://1951a.blogspot.com', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>
zaterdag, oktober 21, 2006

ديشب خواب ديدم رفتم پيش خدا باهاش شروع کردم به حرف زدن بهش گفتم خدا بيا مرد و مردنه با هم بشينيم حرف بزنيم ازش پرسيدم ثابت کن که وجود داري ثابت کن که خدا واقعي نه ساخته ذهنه بشر خدا گفت وجوده تو الان پيش من گفتم وجودي که بايد فقط در خواب باشه هيچي رو ثابت نميکنه چرا وقتي صدات ميزنيم و ازت کمک مي خوام نيستي گفت جهان گفتم کدوم جهان جهاني که داره رو به نابودي ميره جهاني که توش خون و خون ريزي هست اين جهان ظلمه بندگانه ظالم تو که به اسم تو دارن همه کاري ميکنن ثابت ميکنه و تو فقط شاهد هستي پس چرا چيزي نميگي مکس کرد خدا گفت اميد داشته باش گفتم اميد به اين که هر روزم جهنمي بد تر از روزه بديمه گفتم ميدني چي خوشحالم ميکنه گفت چي گفتم آزادي از زندونه تو که ديگه نخوام ازت کمک بخوام و صدات بزنم و هيچي نشنوم

AVID